سعید جلائیان | شهرآرانیوز؛ بیماران بخش مسمومان بیمارستانها در فصلهای مختلف متغیر هستند. در یک فصل تعداد افرادی که به دلایلی مانند گازگرفتگی بستری میشوند زیاد میشود، در فصلی دیگر همچون بهار، بیشتر بیماران این بخش به دلیل استشمام گازهای ترکیب شده با مواد شوینده پذیرش میشوند. در فصلی نیز استمشام سموم کشاورزی، مسمومان را به اینجا میکشاند.
تابستان هم خوردن موادغذایی فاسد و... بخش مسمومان بیمارستانها را شلوغ میکند، موضوعاتی که برای ریشهیابی بیشترین دلایل مسمومیت در مشهد ما را راهی بخش مسمومان بیمارستان شهیدهاشمینژاد کرد، اما برخلاف تصورمان که احتمالا این بخش خلوت است و با انواع مسمومیتها روبهرو میشویم، نه تنها بخش خلوت نبود و بیشتر تختهای آن در تسخیر بیماران بود، بلکه به جز یک بیمار که واقعا دچار مسمومیت شده بود، بیست و شش تخت دیگر این بخش در اختیار مسمومانی بود که بیشترشان جوان بودند و بیماریشان ریشه در یک کلمه داشت؛ «خودکشی».
در یکی از آخرین روزهای سال گذشته برای تهیه این گزارش راهی مرکز درمانی شهید هاشمینژاد مشهد شدیم، جایی در انتهای بولوار ابوریحان در منطقه طلاب مشهد. بسیاری از افراد تازهبستری در زمان حضور ما بیهوش یا خواب بودند. هرچند تمامی آنها مانند پسر نوجوان سیزده سالهای که به اشتباه یا از روی عمد، مقداری شربت متادون را سرکشیده بود، هر از گاهی با لرزشهای شدید و خفیف بیدار میشدند، اما هوشیار نبودند و بیشتر در حال و هوای داروهایی بودند که مصرف کرده یا برای نجاتشان به آنها داده شده بود.
تعداد زیادی از بیماران این بخش نوجوانان و جوانانی بودند که خودخواسته دچار مسمومیت شده بودند، تلاشی برای جلب توجه خانواده و دیده شدن از سوی والدینشان، پدر و مادرهایی که در همان لحظه با نگرانی پشت در شیشهای بخش نگران وضعیت پارهجگرشان بودند. جالب اینجاست وقتی برای یافتن دلایلی که فرزندشان را به اینجا کشانده به سراغشان میرویم، حتی حاضر نیستند واژه خودکشی را به زبان بیاورند و با فراری رو به جلو از دسترسی به برخی داروهای خطرناک در جامعه انتقاد میکنند، همچون پدر دختری شانزده ساله که فرزندش اقدام به خوردن پنج بسته قرص آرامبخش کرده بود.
این دختر نوجوان جلب توجه دیگران را علت این تصمیم اشتباهش میداند. او که با خانوادهاش ساکن منطقه پنجتن هستند و فرزند اول خانوادهاش است و به نوعی الگوی برادر و خواهر کوچکتر از خودش است، میگوید: خانواده من هم خوب هستند و هم بد. من تنها به خاطر پدرم قرص خوردم.
مدام تا درب شیشهای بسته بخش قدم میزند و از همان جا تا اتاقش بازمیگردد. چشمانش نیمه باز و گاهی بسته میشود به همین خاطر یک مسیر مستقیم را نمیتواند طی کند و زیگزاگی میرود. پارسا پسری هجده ساله با موهایی خرمایی و پریشان است، نمیتواند یک جا بنشیند. حرف که میزند مشخص است که هنوز تحت تأثیر پنجاه قرص کلونازپام و چند مدل آرامبخشی است که دیروز خورده است. شاید به نظر عجیب و باورنکردنی باشد، اما او تنها به خاطر به هم خوردن نامزدیاش با دختر مورد علاقهاش، خود دست به این کار زده است.
پارسا یک ساعت پیش از اینکه دست به خوردن قرصها بزند به نامزدش پیام میدهد و تهدید میکند این کار را انجام خواهد داد. نامزد او که به نظر پارسا زیر فشار خانوادهاش به نامزدیاش پایان داده است، پیامش را جدی نمیگیرد و با یک پیام تند و آتشین، این پسر جوان را به سمت خوردن پنجاه قرص رنگارنگ سوق میدهد. پارسا البته خوششانس بود که یکی از دوستانش خود را به موقع میرساند و این پسر را که به شدت از کارش پشیمان شده بود به بخش مسمومان هاشمینژاد میرساند.
سرنوشت این پسر جوان نیز چیزی شبیه همان دختر محله پنجتن است که یک روش را برای مرگ انتخاب کرده بودند. دختر شانزدهساله نیز حتی با دختری دیگر که سرنوشت مشابهی آنها را به این بخش کشانده بود، دوست شده بود و با شیطنتهای خاص مربوط به سنشان به اتاقهای یکدیگر رفت و آمد میکنند. این دختر شانزده ساله آنقدر پرشور و با نشاط بود که باورش سخت بود که ۲۴ ساعت قبل تصمیم داشته به زندگیاش پایان بدهد.
او درباره اینکه چه شد به فکر پایان دادن به زندگیاش افتاده میگوید: من از چهارده سالگی در فکر خودکشی بودم. دلایلی هم که دارم زیاد است. خانوادهام، حس بدی که به خودم دارم. باورش شاید سخت باشد، اما گاهی که در خیابان یک نفر را بهتر از خودم میبینم، ناراحت میشوم و اقدام به خودزنی میکنم. تمامی این مسائل باعث شد سه بسته قرص استرس و اعصاب به همراه یک بسته قرص حساسیت که پیشتر در خانه داشتم را با هم بخورم. البته بعدش حالم خیلی بد شد و اذیت شدم.
یکی دیگر از دلایلی که مسمومان زیادی را راهی بیمارستانهای مشهد میکند، موضوع موادمخدر و تداخل آن با دیگر داروهاست. محمدعلی با سی و یک سال سن یکی از همین افراد است. او دارنده چند عنوان قهرمانی در رشته بوکس استان است. این جوان تنها بهخاطر گرفتن انرژی بیشتر در تمرینات و مسابقات، کارش به استعمال موادمخدر و خوردن شربت متادون رسیده بود.
محمدعلی تعریف میکند: سال ۹۰بود که در سالن مشغول تمرین بودم. آن روز کمی خسته بودم و انگیزه زیادی برای انجام تمرین نداشتم. یکی از دوستانم به من گفت بیا کمی از این مصرف کن، انرژی زیادی میگیری و خیلی بیشتر میتوانی تمرین کنی، تا آن روز حتی به اشتباه این مواد را ندیده بودم. او درست میگفت اگر پیش از این چهار بار دور سالن میدویدم با خوردن این شربت بیست بار دور سالن دویدم. حتی توانستم نیم ساعت به کیسه مشت بکوبم. این انرژی زیاد باعث شد روز بعد و روزهای بعد نیز دوباره از آن مصرف کنم و به همین سادگی درگیر این لعنتی شدم. هرچند یکی دوبار کنار گذاشتم، اما به دلیل شکست در مسابقات دوباره از سرگرفتم.
او ادامه میدهد: به دلیل وقوع یک حادثه تلخ برای خانوادهام دچار مشکلات روحی شدیدی شدم. پزشکان مختلف داروهای روحی و فکری متفاوتی به من دادند. چند روز پیش هم من در مسیر بازگشت به مشهد بودم که یکی از این قرصها را با شربت متادون مصرف کردم و یکی دوساعت بعد اینجا بودم.
در گفتگو با بیماران بخش مسمومیتها، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی بیمارستان شهید هاشمینژاد همراهیمان میکند. با یک بیمار گاهی گفتگو میکند، از برخی شرایط سلامت روحی و جسمیشان میپرسد.
«عطیه عامری» درباره بیمارانی که خواسته یا ناخواسته گذرشان به این بخش میافتد میگوید: دو سال است که در بخش مسمومان بیمارستان هاشمینژاد مشغول به خدمت هستم. بخشی که ۲۹تخت دارد و متأسفانه بیشتر توسط افرادی اشغال میشود که عامدانه تعداد زیادی دارو مصرف کردهاند. به طور کلی میتوان گفت که تمامی آنها از عملکرد خود پشیمان میشوند، اما بازتاب اقدامی که انجام دادهاند سالها روی آنها باقی خواهد ماند، همچون برچسب ضعیف بودن که خانواده یا اطرافیان روی آنها میزنند.
این حرف را از تعداد زیادی بیماران شنیدهام که همسر یا اطرافیانشان هنگام بروز اختلاف به آنها میگویند: تو که بلدی، برو قرص بخور و خودت را بکش. چرا اینقدر شکایت میکنی؟ این در صورتی است که برخی بیماران برای جلب توجه اینکار را میکنند. آنها میگویند نمیدانستیم و فکر نمیکردیم این قدر خودکشی سخت باشد، وگرنه هرگز این کار را نمیکردیم.
او ادامه میدهد: خوشبختانه بیشتر بیماران ما به شرایط بحرانی نمیرسند، اما برخی میگویند که ظرفیتشان پر شده و مرگ برایشان از زندگی بهتر است که در پاسخ از آنها میخواهیم که باید افسردگی را شکست بدهند.
افسردگی در وجود بسیاری از بیماران ما مانند سرطان ریشه دوانده است. تا جایی که هر ماه سه تا چهار مورد بستری داریم که متأسفانه قرص برنج خوردهاند. وقتی از تمام آنها میپرسیم این قرصها را از کجا پیدا کردهاید، آدرس عطاریهای متخلف را میدهند. متأسفانه بدترین بیمارانی که ما پذیرش میکنیم نیز همین افراد هستند و برای آنها نمیتوان کار زیادی انجام داد و مرگ پشیمانکننده و دردناکی در انتظارشان است. بیشتر این افراد نیز جوان هستند و میانگین سنی آنها از هجده تا چهل سال است. هرچند متأسفانه نوجوانی نیز با همین علائم مسمومیت پذیرش میکنیم.
این کارشناسارشد بالینی بیمارستان شهید هاشمینژاد اضافه میکند: ما تمامی بیمارانی که نوجوان هستند و خودکشی میکنند را به اورژانس اجتماعی اطلاع میدهیم تا پیگیر شرایطشان باشند. اورژانس اجتماعی نیز برای این افراد وقت مشاوره میگذارند و علاوه بر این خودمان نیز تا حدود ۱۰ روز شرایط بیماران را پیگیری میکنیم و آنها را ترغیب میکنیم که به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند. اگر شرایط بیمار به شکلی بود که احتمال خودکشی در او زیاد باشد، پس از بهبودی او را به بیمارستان ابنسینا ارجاع خواهیم داد. سعی میکنیم همراهان را نیز توجیه کنیم که چه رفتاری با او داشته باشند و سرزنشش نکنند.
بعد از بازدید از بخش مسمومان این بیمارستان راهی اتاق معاون درمان مرکز آموزشی پژوهشی و درمانی بیمارستان شهید هاشمینژاد میشویم. جایی که داود سروش مشغول خدمت است.
او درباره تعداد مسمومان پذیرش شده در بیمارستان میگوید:ما در ۲۴ساعت شبانهروز در بخش مسمومان و آیسییو مسمومان، ۳۳بیمار را پذیرش میکنیم. بیمارانی که داروی اشتباه یا از روی عمد مصرف کرده یا دچار عوارض موادمخدر شده و...
سروش ادامه میدهد: مسمومیت با گاز به دلیل مشکلات دودکش و نشت گاز سمی در طول فصل سرما، به طور میانگین هر هفته چهار تا پنج بیمار را به این بخش میکشاند. در سمپاشیهای فصل بهار نیز ما از باغداران و کشاورزانی مراقبت میکنیم که بدون رعایت موارد لازم اقدام به سمپاشی میکنند و سموم وارد بدن آنها میشود. افرادی که بیشتر میانسال و سالمند هستند و با سموم دفع آفات و نباتات بیمار میشوند. همچنین در این فصل مار و عقربگزیدگی زیادی داریم. مسمومیت با سرب در موادمخدر و مسمومیت با موادمخدر صنعتی نیز حدود ۳۰تا ۴۰درصد بیماران را تشکیل میدهند.
او میگوید: پس از پذیرش این بیماران کارهای لازم برای نجات و درمان آنها را انجام میدهیم. درباره بیمارانی که از روی عمد اقدام به مصرف داروهای زیادی میکنند، بسته به میزان و نوع مصرف دارو روند درمانی ما آغاز میشود. اگر این شخص را فوری به بیمارستان برسانند ممکن است بیمار هیچ عارضهای نداشته باشد. در غیر این صورت مصرف قرص حتی استامینوفن میتواند تا عارضه مغزی و پیوند کبد هم به بیمار آسیب برساند.
نکته دیگر این است که بیشتر بیماران ما داروهای آرامبخش مصرف میکنند، اما مصرف قرص برنج و مواد مرگآور هم پرتعداد هستند. افرادی که به سادگی این داروهای خطرناک مانند قرص برنج را تهیه کردهاند. ما آمادگی داریم و میتوانیم گزارش محل تهیه این داروهای مرگآور به ویژه قرص برنج را روزانه به مراجع قضایی ارائه کنیم. تا قانون با فروشندگان مرگ به نوجوانان و جوانان برخورد کند.